آیه 25 سوره انعام

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ ۖ وَجَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا ۚ وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا ۚ حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ

[6–25] (مشاهده آیه در سوره)


<<24 آیه 25 سوره انعام 26>>
سوره :سوره انعام (6)
جزء :7
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و بعضی از آنان به سخن تو گوش فرا دارند، ولی ما پرده بر دلهاشان نهاده‌ایم که فهم آن نتوانند کرد و در گوشهای آنها سنگینی نهاده‌ایم، و اگر همه آیات الهی را مشاهده کنند باز بدان ایمان نمی‌آورند تا آنجا که چون نزد تو آیند در مقام مجادله بر آمده، آن کافران گویند: این آیات چیزی جز افسانه‌های پیشینیان نیست.

گروهی از آنان به سخنانت گوش می دهند، و ما [به کیفر لجاجت وکفرشان] بر دل هایشان پوشش هایی قرار دادیم که آن را نفهمند، و در گوش هایشان سنگینی نهادیم [تا نشنوند]. و اگر همه نشانه های حق را ببینند باز هم به آن ایمان نمی آورند؛ تا آنجا که وقتی به محضرت می آیند با تو مجادله وستیزه می کنند، کافران [از روی لجاجت وعناد] می گویند: این [قرآن] جز افسانه های پیشینیان نیست.

و برخى از آنان به تو گوش فرا مى‌دهند، و[لى‌] ما بر دلهايشان پرده‌ها افكنده‌ايم تا آن را نفهمند، و در گوشهايشان سنگينى [قرار داده‌ايم‌]. و اگر هر معجزه‌اى را ببينند به آن ايمان نمى‌آورند. تا آنجا كه وقتى نزد تو مى‌آيند و با تو جدال مى‌كنند، كسانى كه كفر ورزيدند، مى‌گويند: «اين [كتاب‌] چيزى جز افسانه‌هاى پيشينيان نيست.»

بعضى از آنها به سخن تو گوش مى‌دهند ولى ما بر دلهايشان پرده‌ها افكنده‌ايم تا آن را درنيابند و گوشهايشان را سنگين كرده‌ايم. و هر معجزه‌اى را كه بنگرند بدان ايمان نمى‌آورند. و چون نزد تو آيند، با تو به مجادله پردازند. كافران مى‌گويند كه اينها چيزى جز اساطير پيشينيان نيست.

پاره‌ای از آنها به (سخنان) تو، گوش فرامی‌دهند؛ ولی بر دلهای آنان پرده‌ها افکنده‌ایم تا آن را نفهمند؛ و در گوش آنها، سنگینی قرار داده‌ایم. و (آنها بقدری لجوجند که) اگر تمام نشانه‌های حق را ببینند، ایمان نمی‌آورند؛ تا آنجا که وقتی به سراغ تو می‌آیند که با تو پرخاشگری کنند، کافران می‌گویند: «اینها فقط افسانه‌های پیشینیان است!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

There are some of them who prick up their ears at you, but We have cast veils on their hearts lest they should understand it, and a deafness into their ears; and though they should see every sign, they will not believe in it. When they come to you, to dispute with you, the faithless say, ‘These are nothing but myths of the ancients.’

And of them is he who hearkens to you, and We have cast veils over their hearts lest they understand it and a heaviness into their ears; and even if they see every sign they will not believe in it; so much so that when they come to you they only dispute with you; those who disbelieve say: This is naught but the stories of the ancients.

Of them are some who listen unto thee, but We have placed upon their hearts veils, lest they should understand, and in their ears a deafness. If they saw every token they would not believe therein; to the point that, when they come unto thee to argue with thee, the disbelievers say: This is naught else than fables of the men of old.

Of them there are some who (pretend to) listen to thee; but We have thrown veils on their hearts, So they understand it not, and deafness in their ears; if they saw every one of the signs, not they will believe in them; in so much that when they come to thee, they (but) dispute with thee; the Unbelievers say: "These are nothing but tales of the ancients."

معانی کلمات آیه

اكنة: كن (به فتح- ك) ، پوشاندن و (به كسر - ك) ، به معنى غلاف و حجاب و پوشش است. جمع آن «اكنه» و «اكنان» مى باشد.

يفقهوه: فقه: فهم و درك. «ان يفقهوه» اينكه درك كنند آن را.

آذانهم: اذن (بر وزن شتر) گوش. جمع آن آذان است.

وقرا: وقر: (بكسر واو) ، بار سنگين يا مطلق بار و (به فتح واو) ثقل سامعه.

اساطير: سطر: نوشتن. اساطير: نوشته هاى باطل و افسانه ها. مفردش اسطوره است. به قولى آن جمع الجمع است و جمع اولى اسطار مى باشد.

نزول

محل نزول:

این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است.

شأن نزول:

كلبى گوید: علت نزول آیة چنین بوده است كه ابوسفیان بن حرب و ولید بن مغیرة و عتبة و شیبة پسران ربیعة و امیة و نضر بن حارث همگى با دقت آیات قرآن را مى شنیدند ولى كوچكترین تأثیرى در دل‌هاى آن‌ها نمی‌كرد سپس به نضر بن حارث گفتند: تو درباره محمد چه عقیده دارى؟ آیا چیزى از آیات قرآن را درك می‌كنى؟

نضر كه از معاندین بود در جواب گفت: این آیات از همان گفتار افسانه و نظیر قصه هائى است كه من براى شما نقل می‌كردم و نضر از كسانى بود كه قصه رستم و اسفندیار را از عجم مى شنیده و براى كفار عرب حكایت و نقل می‌نموده است. سپس این آیه در رد كفار مزبور نازل گردیده است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَ جَعَلْنا عَلى‌ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها حَتَّى إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «25»

جلد 2 - صفحه 433

بعضى از آنها كسانى هستند كه (به ظاهر) به سخن تو گوش مى‌دهند، ولى ما بر دلهايشان پرده‌هايى قرار داده‌ايم تا آن را نفهمند و در گوشهايشان (نسبت به شنيدن حقّ) سنگينى قرار داديم و آنان به قدرى لجوجند كه اگر هر آيه و معجزه‌اى را ببينند، باز هم به آن ايمان نمى‌آورند تا آنجا كه چون نزد تو آيند با تو جدال مى‌كنند و كسانى كه كافر شدند مى‌گويند: اين نيست جز افسانه‌هاى پيشينيان.

نکته ها

در شأن نزول اين آيه آمده است: ابوسفيان، وليد بن مغيره، عتبه، شيبه و نضربن حارث، در كنار كعبه به تلاوت قرآن پيامبر گوش مى‌دادند، به نضر گفتند: چه مى‌خواند؟ گفت: به خداى كعبه نمى‌فهمم چه مى‌خواند، ولى چيزى جز افسانه و داستان‌هاى پيشينيان نيست، من مشابه اين داستان‌ها را براى شما گفته‌ام. سپس اين آيه نازل شد.

«أَكِنَّةً» جمع «كن» يا «كنان» به معناى پرده است. «وقر» به معناى سنگينى و «أساطير» جمع «اسطوره» به معناى مطالب پى در پى و خيالى است كه شنيدن آن جاذبه دارد.

پرده‌افكنى بر دل وسنگينى گوش، به خاطر روحيّه‌ى لجاجت مشركان است. قرآن مى‌فرمايد: «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» «1»

از اين‌كه در آيه‌ى قبل، سخن از مشركان بود؛ ولى در اين آيه درباره همان گروه تعبير به‌ «الَّذِينَ كَفَرُوا» نموده است معلوم مى‌شود مشركان همان كفّارند.

پیام ها

1- پيامبران و رهبران الهى بايد از روحيات كفّار و مخالفان و ترفندهاى آنان آگاه باشند. «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ»

2- از همه‌ى كفّار مأيوس نباشيد، بعضى از آنان لجوجند. «وَ مِنْهُمْ»


«1». صف، 5.

جلد 2 - صفحه 434

3- شنيدن صوت قرآن، آنگاه ارزش دارد كه در دل اثر كند. «أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ»

4- كفّار بر انكار خود اصرار دارند و پرده افكنى خداوند بر دل كفار، به خاطر همين عناد و اصرار خود آنان است. «إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا»

5- لجاجت، درد بى درمان است و مثل آينه‌ى موج دار، بهترين صورت‌ها را هم زشت نشان مى‌دهد. «إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا»

6- اگر كسى به قصد جدال و با سوء ظن و روح منفى و موضعگيرى قبلى، حتّى با پيامبر هم ملاقات كند، بهره‌اى نخواهد برد. جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ‌ ...

7- كفّار هيچ راه صحيح و منطقى براى مقابله با پيامبر اسلام نداشتند. (پناه به جدال و تهمت نشانه عجز آنان از منطق است) يُجادِلُونَكَ‌ ...

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَ جَعَلْنا عَلى‌ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها حَتَّى إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «25»

«1» احتجاج طبرسى، جزء اوّل، صفحه 360 (احتجاج امير المؤمنين على زنديق فى آى متشابهة)

«2» تفسير قمى، جلد اوّل، صفحه 199.

«3» ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، صفحه 253، حديث 4 (باب عقاب القدريّة)

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 245

شأن نزول‌ «1»- ابو سفيان و وليد و عتبه با جمعى ديگر در مسجد الحرام استماع تلاوت قرآن از پيغمبر آخر الزمان مى‌نمودند. پس نضر بن حارث را كه تواريخ ملوك عجم خوانده بود و اخبار سلف را مى‌دانست، پرسيدند: اين چيست كه محمّد صلى اللّه عليه و آله مى‌خواند آن لعين گفت: من نمى‌دانم چيست، افسانه پيشينيان مى‌خواند، چنانچه من براى شما مى‌خوانم؛ آيه شريفه نازل شد:

وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ‌: و از كفار مكه كسانى‌اند كه گوش فرا مى‌دارند به سوى تو وقتى كه قرآن مى‌خوانى‌ وَ جَعَلْنا عَلى‌ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً: و قرار داده‌ايم بر قلوب آنها بسبب اعراضشان غطا و پوشش، يعنى چون آنها از فرط عناد و انكار و استكبار و حقد، تدبر و تفكر نمى‌كنند در آيات قرآنى، به منزله كسانى‌اند كه گوئيا واقع ساختيم بر قلوب آنها پوشش‌ أَنْ يَفْقَهُوهُ‌: به جهت كراهت آنكه فهم كنند آن را وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً: و نهاده‌ايم در گوشهاى آنها سنگينى را به سوء اختيارشان تا حق را نشنوند.

تنبيه- معنى آيه به يكى از چند وجه مؤوّل باشد:

1- اعراض از حق چون متمكن و راسخ شده در قلوب كفار به جهت فرط عناد و انكار، پس گوئيا آن طبيعى و از صفات طبعى آنها است كه مجبولند بر آن.

2- مراد، تمثيل حال بهايم كه حق تعالى آنها را آفريده خالى از فطن، و يا به قلوبى كه مقدر باشد به غطا؛ يعنى اگر به حسب فرض و تقدير حق تعالى پوششى در قلوب كرده بود، اين قلوب مماثل آن مى‌بود.

3- ختم فى الحقيقه فعل شيطان يا كافر است، لكن چون صدور ختم و غطا از شيطان يا كافر به قدرت الهى است، لذا اسناد به او سبحانه شده، مانند

«1» مجمع البيان ج 2 ص 286.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 246

اسناد فعل به مسبب.

4- چون عروق كفار، راسخ و مستحكم شده در كفر بر وجهى كه طريقى باقى نمانده به تحصيل ايمان آنها غير از الجاء و اجبار، كه حكمت مقتضى عدم آن است به جهت ابقاء غرض تكليف؛ پس تعبير شده از ترك آن به اكنّه، چه آن سدّ و منع ايمان آنها كرده.

5- حق تعالى به اين كلام ذمّ كفار فرمايد به ضيق نظر و تفكر و استدلال در امر حق، بدين جهت قلوب آنها پوشش و در گوش آنان سنگينى پديد آمده.

وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها: و اگر ببينند هر معجزه‌اى كه از تو مى‌طلبند، ايمان نيارند بدان از فرط عناد و استحكام تقليد در ايشان. پس تكذيب آنها به نهايت رسيده‌ حَتَّى إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ‌: تا آنكه چون بيايند به تو، جدال و خصومت كنند با تو. يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا: گويند آنهائى كه كافرند إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ‌: نيست اين كتاب تو مگر افسانه پيشينيان كه فايده‌اى در تحت آن نيست. و اين موجب كفر باشد، زيرا اصدق حديث را خرافات گفتن، غايت تكذيب است.

تبصره- آيه شريفه دلالت دارد به آنكه مجادله بر آيات الهى و نسبت دادن كتاب سبحانى را به اساطير موجب كفر مى‌باشد، بلكه بايد اذعان نمود به حقيّت و صدقيت اين فرقان مجيد و منزله از جانب خداوند حكيم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَ جَعَلْنا عَلى‌ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها حَتَّى إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «25»

جلد 2 صفحه 310

ترجمه‌

و از ايشان كسى است كه گوش ميدارد بسوى تو و قرار داديم بر دلهاشان پرده‌ها كه مبادا بفهمند آنرا و در گوشهاشان سنگينى و اگر به بينند هر معجزه را ايمان نمى‌آورند بآن تا آنكه چون آيند نزد تو كه مجادله نمايند با تو ميگويند آنانكه كافر شدند نيست اين مگر افسانه پيشينيان.

تفسير

گفته‌اند در شأن جمعى از مشركين قريش نازل شده است و اكنّه جمع كنان بمعنى روپوش است و ان يفقهوه بتأويل كراهه ان يفقهوه است و كنايه از عدم تأثير قرآن در قلوب آنها است چنانچه سنگينى گوششان هم كنايه از آنست كه از شنيدنش كراهت دارند و بخرجشان نميرود و قبول نمى‌كنند و عدم ايمانشان با ظهور معجزات و آيات بيّنات براى فرط عناد و لجاج و استبدادشان در تقليد است علاوه بر اينها بصرف عدم قبول اكتفا نميكنند بلكه مى‌آيند براى جدال و خصومت و ميگويند در باره كلام سبحانى كه اعلى و اصدق و امتن از هر كلامى است كه از خرافات پيشينيان است و اين نهايت تكذيب است و ناشى از كورى و كرى و بى‌بصرى و بصيرتى است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ مِنهُم‌ مَن‌ يَستَمِع‌ُ إِلَيك‌َ وَ جَعَلنا عَلي‌ قُلُوبِهِم‌ أَكِنَّةً أَن‌ يَفقَهُوه‌ُ وَ فِي‌ آذانِهِم‌ وَقراً وَ إِن‌ يَرَوا كُل‌َّ آيَةٍ لا يُؤمِنُوا بِها حَتّي‌ إِذا جاؤُك‌َ يُجادِلُونَك‌َ يَقُول‌ُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا إِن‌ هذا إِلاّ أَساطِيرُ الأَوَّلِين‌َ «25»

و بعضي‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ هستند ‌که‌ استماع‌ ميكنند فرمايشات‌ تو ‌را‌ لكن‌ ‌ما قلوب‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ محفظه‌ و مستور نموده‌ايم‌ ‌از‌ اينكه‌ تفقّه‌ كنند و درك‌ كنند و ‌در‌ گوشهاي‌ ‌آنها‌ وقر و سنگيني‌ قرار داده‌ايم‌ ‌که‌ نشنوند و اثر نكند ‌در‌ ‌آنها‌ و ‌اگر‌ بينند ‌هر‌ معجزه‌ و آية الهي‌ ‌را‌ ايمان‌ نميآورند باو ‌حتي‌ زماني‌ ‌که‌ بيايند نزد تو مجادله‌ ميكنند ميگويند كساني‌ ‌که‌ كافر هستند ‌که‌ نيست‌ ‌اينکه‌ فرمايشات‌ مگر رومانهاي‌ سابقين‌ مثل‌ قصه‌ رستم‌ و اسفنديار، تفسير ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ متفرع‌ ‌بر‌ بيان‌ چند مطلب‌ مهم‌ ‌است‌:

مطلب‌ اول‌‌-‌ همين‌ نحوي‌ ‌که‌ ‌در‌ ظاهر بدن‌ قوي‌ و اسباب‌ و آلاتيست‌ ‌که‌ بتوسط ‌آنها‌ انسان‌ احساساتي‌ دارد بتوسط چشم‌ ديدنيها ‌را‌ احساس‌ ميكند، بتوسط گوش‌ شنيدنيها ‌را‌، بتوسط ذائقه‌ چشيدنيها ‌را‌، بتوسط شامّه‌ بوها ‌را‌، بتوسط لامسه‌ برودت‌ و حرارت‌ و لين‌ و خشونت‌ ‌را‌، همين‌ نحو ‌از‌ ‌براي‌ روح‌ انسان‌ و ‌آن‌ جوهر ملكوتي‌ و ‌آن‌ لطيفه‌ رباني‌ و ‌آن‌ عقل‌ مجرد ‌از‌ صورت‌ و ماده‌ ‌که‌ ‌در‌ آيات‌ شريفه‌ و لسان‌ اخبار تعبير بقلب‌ ميكنند ‌غير‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ قلب‌ صنوبري‌ مادي‌، خداوند چشم‌ قرار داده‌ ‌که‌ حقايق‌ ‌را‌ مشاهده‌ كند و گوش‌ قرار داده‌ ‌که‌ مواعظ و نصايح‌ و فرامين‌ الهي‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌خود‌ تأثير دهد و ذائقه‌ قرار داده‌ ‌که‌ طعم‌ ايمان‌ و اعمال‌ صالحه‌ ‌را‌ درك‌ كند و لذّت‌ برد، و شامّه‌ قرار داده‌ ‌که‌ بوي‌ سعادت‌ و نجات‌ و رستگاري‌ ‌را‌ استشمام‌ كند و لامسه‌ قرار داده‌ ‌که‌ حرارت‌ جهنم‌ و برودت‌ جنة ‌را‌ احساس‌ كند.

مطلب‌ دوم‌‌-‌ همين‌ نحو ‌که‌ قواي‌ ظاهريه‌ بسا برخورد بآفات‌ ميكند چشم‌ كور ميشود، زبان‌ لال‌ ميشود، بدن‌ ‌از‌ احساس‌ ميافتد، ذائقه‌ درك‌ مطعومات‌

جلد 7 - صفحه 37

نميكند، شامّه‌ بوي‌ خوش‌ ‌را‌ استشمام‌ نميكند. همين‌ نحو حواس‌ روح‌ ‌از‌ كار ميافتد و آفت‌ ‌آنها‌ عناد و عصبيت‌ و ساير اخلاق‌ رذيله‌: كبر، حسد، بغضاء و اعمال‌ سيّئه‌، فسق‌ و فجور و فحشاء و منكرات‌ ‌است‌. چشم‌ روح‌ نمي‌بيند، گوش‌ ‌او‌ نميشنود زبان‌ ‌او‌ اقرار و اعتراف‌ نميكند، شامّه‌ بوي‌ عطر ايمان‌ و اعمال‌ نيك‌ و گند كفر و اعمال‌ زشت‌ ‌را‌ استشمام‌ نميكند، لامسه‌ خشونت‌ ظلم‌ و ايذاء و لينيت‌ عدل‌ و احسان‌ ‌را‌ نمي‌فهمد و احساس‌ نميكند.

مطلب‌ سوم‌‌-‌ اگرچه‌ ‌اينکه‌ امور ‌در‌ تحت‌ اختيار ‌عبد‌ ‌است‌ لكن‌ عقوبت‌ دنيوي‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ اثر معاصي‌ و طغيان‌ اسباب‌ و وسائل‌ معصيت‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ بيشتر فراهم‌ ميشود و خداوند بآنها مهلت‌ ميدهد ‌تا‌ ‌هر‌ قدر بتوانند ازدياد ‌در‌ معصيت‌ كنند و ‌اينکه‌ معناي‌ خذلان‌ ‌است‌ چنانچه‌ مثوبة دنيوي‌ اهل‌ ايمان‌ و اعمال‌ صالحه‌ اينست‌ ‌که‌ بيشتر اسباب‌ هدايت‌ و عبادت‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ فراهم‌ ميشود ‌که‌ بدرجات‌ عالي‌تر نائل‌ شوند و ‌اينکه‌ معناي‌ توفيق‌ ‌است‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهه‌ استناد فعل‌ بخداوند صحيح‌ ‌است‌، ‌پس‌ ‌از‌ طي‌ّ ‌اينکه‌ مطالب‌ شروع‌ ميكنيم‌ ‌در‌ تفسير:

وَ مِنهُم‌ مَن‌ يَستَمِع‌ُ إِلَيك‌َ ‌من‌ تبعيضيه‌ ‌يعني‌ تمام‌ كفار و مشركين‌ ‌اينکه‌ نحو نيستند چه‌ بسيار ‌از‌ ‌آنها‌ قابل‌ هدايت‌ هستند و چشم‌ و گوش‌ ‌آنها‌ باز ‌است‌ لكن‌ بعض‌ ‌آنها‌ كساني‌ هستند ‌که‌ بگوش‌ ظاهر استماع‌ ميكنند فرمايشات‌ درربار ‌شما‌ ‌را‌ و لكن‌ قلوب‌ ‌آنها‌ ‌از‌ عناد و عصبيت‌ و كبر و نحو اينها پر ‌است‌ ‌که‌ اطراف‌ قلب‌ ‌آنها‌ ‌را‌ گرفته‌ايم‌ ‌که‌ اثر ‌در‌ ‌آنها‌ نميكند وَ جَعَلنا عَلي‌ قُلُوبِهِم‌ أَكِنَّةً نسبت‌ جعل‌ بخداوند بمناسبت‌ اينست‌ ‌که‌ هيچ‌ امري‌ ‌در‌ عالم‌ واقع‌ نميشود ‌تا‌ قضاي‌ الهي‌ و مشيت‌ ‌او‌ اقتضاء نكند و ‌لو‌ افعال‌ اختياري‌ ‌حتي‌ المعاصي‌ و منافي‌ ‌با‌ اختيار و صحت‌ عقوبت‌ نيست‌ ‌در‌ دعاء كميل‌ ميخواني‌

(اجريت‌ علي‌ّ حكما اتّبعت‌ ‌فيه‌ هوي‌ نفسي‌ و ‌لم‌ احترس‌ ‌فيه‌ ‌من‌ تزيين‌ عدوّي‌ فغرّني‌ ‌بما‌ اهوي‌ و اسعده‌ ‌علي‌ ‌ذلک‌ القضاء الدعاء)

جلد 7 - صفحه 38

و آيات‌ شريفه‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ موضوع‌ بسيار داريم‌ مثل‌ فَيُضِل‌ُّ اللّه‌ُ مَن‌ يَشاءُ وَ يَهدِي‌ مَن‌ يَشاءُ ابراهيم‌ ‌آيه‌ 4، و مثل‌ سَنَستَدرِجُهُم‌ مِن‌ حَيث‌ُ لا يَعلَمُون‌َ سوره‌ قلم‌ ‌آيه‌ 44 و اعراف‌ 181، و مثل‌ إِنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ لِيَزدادُوا إِثماً آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 172، و ‌غير‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ آيات‌.

اكنّة ظرف‌ شي‌ء ‌است‌ ‌که‌ تمام‌ اطراف‌ ‌آن‌ چيز ‌را‌ گرفته‌ و روزنه‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آن‌ باز نباشد بَيض‌ٌ مَكنُون‌ٌ صافات‌ ‌آيه‌ 47، و هوي‌ و هوس‌ و كبر و نخوت‌ و عناد و عصبيت‌ و حب‌ّ دنيا، مال‌ و جاه‌ و رياست‌ اطراف‌ قلب‌ ‌آنها‌ ‌را‌ گرفته‌ و بهيچ‌ راهي‌ مستقيم‌ نميشوند و انذار و موعظه‌ و نصيحت‌ بآنها تأثير نميكند چنانچه‌ اكثر اهل‌ ‌اينکه‌ زمان‌ چنينند أَن‌ يَفقَهُوه‌ُ نور علم‌ و فهم‌ ‌در‌ دلهاي‌ ‌آنها‌ راه‌ ندارد وَ فِي‌ آذانِهِم‌ وَقراً و گوش‌ قلب‌ ‌آنها‌ ‌را‌ چنان‌ كر كرده‌ ‌که‌ نداي‌ حق‌ ‌که‌ سرتاسر عالم‌ ‌را‌ پر كرده‌ نميشنوند چشم‌ قلب‌ كور ‌شده‌، زبان‌ قلب‌ لال‌ ‌شده‌ صُم‌ٌّ بُكم‌ٌ عُمي‌ٌ فَهُم‌ لا يَعقِلُون‌َ بقره‌ ‌آيه‌ 166.

وَ إِن‌ يَرَوا كُل‌َّ آيَةٍ ‌از‌ آيات‌ الهيه‌ تكوينيه‌ و تشريعيه‌ انبياء و اولياء و معجزات‌ ‌آنها‌ و آثار قدرت‌ و عظمت‌ حق‌ ‌را‌ مشاهده‌ نميكنند، انبياء ‌را‌ كذّاب‌ و ساحر و مجنون‌ ميپندارند، معجزات‌ ‌را‌ سحر ميخوانند، آثار ‌را‌ مستند بطبيعت‌ ميدانند لا يُؤمِنُوا بِها چنانچه‌ بنوح‌ (ع‌) خطاب‌ شد أَنَّه‌ُ لَن‌ يُؤمِن‌َ مِن‌ قَومِك‌َ إِلّا مَن‌ قَد آمَن‌َ هود ‌آيه‌ 38، و ‌خود‌ حضرت‌ نوح‌ عرض‌ كرد وَ قال‌َ نُوح‌ٌ رَب‌ِّ لا تَذَر عَلَي‌ الأَرض‌ِ مِن‌َ الكافِرِين‌َ دَيّاراً إِنَّك‌َ إِن‌ تَذَرهُم‌ يُضِلُّوا عِبادَك‌َ وَ لا يَلِدُوا إِلّا فاجِراً كَفّاراً نوح‌ ‌آيه‌ 27 و 28.

حَتّي‌ إِذا جاؤُك‌َ يُجادِلُونَك‌َ جدل‌ آنست‌ ‌که‌ كلمات‌ ‌لا‌ طائل‌ بگويد ‌براي‌ غلبه‌ ‌بر‌ خصم‌ و ادله‌ حقه‌ ‌را‌ حمل‌ ‌بر‌ باطل‌ كند يَقُول‌ُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا ‌اينکه‌ نوع‌ كفار متعصب‌ عنود جهود ‌ان‌ ‌هذا‌ ‌ان‌ نافيه‌ ‌يعني‌ نيست‌ ‌اينکه‌ معجزات‌ و ‌اينکه‌ قرآن‌ مجيد

جلد 7 - صفحه 39

و ‌اينکه‌ مواعظ و نصايح‌ و ‌اينکه‌ انذار و تبشير إِلّا أَساطِيرُ الأَوَّلِين‌َ داستانهاي‌ سابقين‌ و قصه‌هاي‌ دراويش‌ و رومانهاي‌ پيشينيان‌ مثل‌ داستان‌ رستم‌ و حسين‌كرد و ليلي‌ و مجنون‌ و شيرين‌ و فرهاد و كشمكش‌ پري‌ و جن‌ و ديو و بشر مثل‌ كتاب‌ هزار داستان‌ و فردوسي‌ و امثال‌ و اشباه‌ اينها ‌که‌ ‌براي‌ سرگرمي‌ جهال‌ و عوام‌ نوشته‌ ‌شده‌ ولي‌ باز ‌هم‌ ‌اينکه‌ مزخرفات‌، امروزه‌ ‌براي‌ سرگرمي‌ سينما، تماشاخانه‌، تفريح‌گاهها قمارخانه‌، رقاصخانه‌، شرب‌ مسكرات‌ رواج‌ بسزايي‌ دارد و كفار دستگاه‌ دين‌ ‌را‌ ‌هم‌ ‌در‌ قطار ‌اينکه‌ امور آورده‌ خذلهم‌ اللّه‌ جميعا و هدانا بنور معرفته‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 25)

نفوذ ناپذیران

در این آیه اشاره به وضع روانی بعضی از مشرکان شده که در برابر شنیدن حقایق کمترین انعطاف از خود نشان نمیدهند- سهل است- به دشمنی با آن نیز برمیخیزند و با وصله های تهمت، خود و دیگران را از آن دور نگاه می دارند، قرآن در باره اینها چنین می گوید: «بعضی از آنان به سوی تو گوش می دهند ولی بر دلهای آنها پرده هایی افکنده ایم تا آن را درک نکنند و در گوشه ای آنها سنگینی ایجاد کرده ایم تا آن را نشنوند»؟ (وَ مِنهُم مَن یستَمِعُ إِلَیکَ وَ جَعَلنا عَلی قُلُوبِهِم أَکنَّةً أَن یفقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِم وَقراً).

البته اگر این گونه مسائل به خدا نسبت داده می شود در حقیقت اشاره به قانون «علّیت» و خاصیت «عمل» است، یعنی استمرار در کجروی و اصرار در لجاجت اثرش این است که روح و روان آدمی را به شکل خود درمیآورد.

تجربه این حقیقت را ثابت کرده است که افراد بدکار و گناهکار در آغاز از کار خود احساس ناراحتی می کنند، اما تدریجا به آن خو گرفته و شاید روزی فرا رسد که اعمال زشت خود را واجب و لازم بشمرند لذا می گوید کار اینها به جایی رسیده است که «اگر تمام آیات و نشانه های خدا را ببینند باز ایمان نمی آورند» (وَ إِن یرَوا کلَّ آیةٍ لا یؤمِنُوا بِها).

و از این بالاتر «هنگامی که به نزد تو بیایند هدفی جز مجادله و پرخاشگری و خردهگیری ندارند» (حَتّی إِذا جاؤُکَ یجادِلُونَکَ).

به جای این که گوش جان را به سخنان تو متوجه سازند و حد اقل به صورت یک جستجوگر، به احتمال یافتن حقیقتی پیرامون آن بیندیشند، با روح و فکر منفی در برابر تو ظاهر می شوند. آنها با شنیدن سخنان تو که از سر چشمه وحی تراوش کرده و بر زبان حقگوی تو جاری شده است متوسل به ضربه تهمت شده، می گویند:

«اینها چیزی جز افسانه ها و داستانه ای ساختگی پیشینیان نیست»؟ (یقُولُ الَّذِینَ کفَرُوا إِن هذا إِلّا أَساطِیرُ الأَوَّلِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌4، ص 421.
  3. تفاسیر روض الجنان و كشف الاسرار و مجمع البیان.
  4. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 327.

منابع